نیوتن توی دستهای سیب

تنها ماهیهای مرده موافق جریان آب شنا میکنند

نیوتن توی دستهای سیب

تنها ماهیهای مرده موافق جریان آب شنا میکنند

خود گوشه گرفته‌ام تماشا را ـ کآب

در خوابگه مورچگان ریخته ام...

نیما یوشیج

 

و اما بعد...(1):


دینامیسم، در ادبیات ایرانی اما به مثابه هر چیز دیگری عنصری نه چندان مطلوب است. از آن وجه، که مجموعه ی افرادی که در بیان رایج، از آن به "مردم" یاد میشود(به قول دوستی، دیگران منهای من!)آن چنان مضحک به ورطه ی محافظه کاری و حسابگری درغلطیده اند که سکون، با تمام ویژگی های فیزیکی و متافیزیکی اش به ذهنشان میخ شده است...چه بد!...از این قرار، اجتماعی از روشنفکران قلّابی هم از آنجهت که در همین نزدیکیها میزیند زیر اتمسفر همه گیر مصلحت، چنان به قواعد دیگرساخته ی دگماتیستی، گردن نهاده اند که بی هیچ سخن، تنها سودشان برای ادبیات این است که"عرض خود ببرند و باز زحمت خود بدارند!" با کمال تأسف، روند "خودقهرمان بینیِ" موج سواران و عادت قهرمان سازی لابی های نامتعارفِ واقع در ادبیات، که سابقه ای لااقل نزدیک به یک قرن را پشت-بند خود میبیند نه تنها بعد از این همه سال، موانعی بر سر راه هرنوآوری و ابتکار هستند بلکه رسمن با متهم کردن شاعران ساختارشکن،به گریز از ساختارهای دیگرساخته ی ارتجاعیِ موضوع نظرشان، راه هرگونه تنفس را بر شاعران شعورمند،می بندند.

آقای ایکس در سال ایگرگ به زعم خود و شاید هم به زعم تاریخ،شعر متفاوتی میگوید...باشد! بگوید! خیلی هم خوب! اما پروسه ی "پدرسازی" برای هر نوع تغییر در فرم و محتوا به خودی خود امر مقدسی نخواهد بود.نسل ما از این پدرسازی ها کم به خاطر ندارد.زحمت زیادی نمیخواهد.تکنولوژی کارمان را آسان کرده است . چرخی در همین حوالی گویای همه چیز است!

هوشنگ ایرانی از شاعران آوانگارد دوره ی خویش است . او در اظهارنظری بی سابقه لااقل تا آن زمان میگوید:"نیما یوشیج از دریافت زمان بازمانده است و در گذشته(هرچند گذشته ی بسیار نزدیک) زندگی میکند.یکی از کارهای ایرانی این است:


......


کتاب فروشی - آرمان

تاب فروشی-رمان

اب فروشی-مان

ب فروشی-ان

فروشی-ن

فرو

شی

پت پت پت

.......


با کمال احترام به هوشنگ ایرانی همین قاعده و منطقی را که ایرانی راجع به نیما به کار برده است امروزه روز میتوان راجع به خود ایرانی به کار برد آن هم از آن جهت که او دیگر در میان ما نیست.گذر زمان معیار خوبی برای قضاوت است . ثانیه ها حادثه میزایند و انسان هر چند شعورمند اما راوی قابل اطمینانی برای آینده ی جهان نیست.


و اما بعد...(2):

یکی از رفقای همدلم (م-ز) بعد از اینکه شعر زیر را برایش خواندم منقلب شد...این شعر را الساعه به روح نازک تر از برگش تقدیم میکنم...

تبصره:شعر زیر تضمین شده از یکی از غزل های معروف مولوی است به این معنی که ابیات میان گیومه، از آنِ مولوی هستند و لا غیر!


اینک شعر:



(..............)

 

مدرنیته/جهان/متن مقدّس/تبصره/قانون

عبور موش ها از آدمی بیگانه با طاعون!

شروع انهدام ببرها در جنگل و دامون

فشار درد بر انسان،هم از داخل هم از بیرون!

"چه دانستم که این سودا مرا زینسان کند مجنون

دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون؟!"

 

سقوطِ قطعیِ تصمیم ها در شاید و باید

تب مردی که در سرما به دستم دست می ساید

شیوع حرف ها در نسبتن...امّا...اگر...شاید...

غم مردی که از اعماق عصرِ سنگ می آید

"چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید

چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون"

 

بشر انداخت در ذهن ریاضی جمع و منها را

بشر زایید، از خود، ناوهای قاره پیما را

خدایان خنده کردند و به گا دادند دنیا را

یکی کردند در جسم بشر پایین و بالا را

"نهنگی گر برآرد سر خورد آن آب دریا را

چنان دریای بی پایان شود بی آب،چون هامون"

 

بشر تکرار بی مفهوم قهر بچّه از بابا

بشر نابودی محض حقیقت از همین حالا!

بشر تصویری از روح القدس در ذهن یوحنّا

بشر تنهاتر از تنهاتر از تنها تر از تنها

"چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا

چه دانم من دگر چون شد که چون غرقست در بیچون؟!"

 

خروش خواب، از خمیازه های خیس بارانم

عبور وحشی تیرآهن از روی خیابانم

خرابم/خسته ام/پس مانده ی نشخوار انسانم

طنین ترسناک تیر، در خرداد و آبانم...

"چه دانم های بسیار است لیکن من نمی دانم

که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون"

 

با احترام – محمد قائدی

نظرات 116 + ارسال نظر
لیدا تبیانی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:10 ق.ظ http://WWW.LIdatebyani.persianblog.ir

مرسی. با مطلب موافقم. مقدس سازی های مارو پایانی نیست. اما شعر: خیلی زیبا بود و دوستش داشتم.
خروش خواب، از خمیازه های خیس بارانم

عبور وحشی تیرآهن از سمت خیابانم

خرابم/خسته ام/پس مانده ای از نسل انسانم

طنین ترسناک تیر در خرداد و آبانم...

"چه دانم های بسیار است لیکن من نمی دانم

که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون"



راشدانصاری پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:33 ق.ظ http://www.khaloorashed.blogfa.com

آفرین. محمدجان عالی بود

سمیه آقایی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:41 ق.ظ http://sanjaghak7.blogfa.com/

خروش خواب، از خمیازه های خیس بارانم
عبور وحشی تیرآهن از روی خیابانم

خرابم/خسته ام/پس مانده ی نشخوار انسانم
طنین ترسناک تیر، در خرداد و آبانم...

سلام. مثل همیشه خوب....
موفق باشید.

مسعود ظرافت پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ق.ظ

سلام محمد عزیز / اخر ما نفهمیدیم این شعر کتاب فروشی ارمان از کدوم شاعرِ همش سرش بحث ِ که از هوشنگِ یا ......./ در مورد کارت همین قدر کافیه جسارت کنم که تو با همه فرق میکنی و علاوه بر تمامی فاکتور های قوی شعرت موسیقی کارات واسم خیلی لذت بخشه / دوست دارم

امیر سنجوری پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:28 ق.ظ http://www.amirsanjoori.persianblog.ir

محمد عزیز جا داشت مطلبت را به قوام بیشتری برسانی چون مطلب خوبی بود و یکی از دغدغه های خود من نیز همیشه همین پدر سازی های بیخود بوده , اما مطمئنم این پدرسازی ها , در گذر زمان , محکوم به فنا هستند.
آنچه می ماند شعر است

در پست های بعدی ات دوست دارم باز هم از این یادداشت ها بخوانم عزیز - خبر بده

سید محمدرضا هاشمی زاده پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:29 ق.ظ http://sheredashti.blogfa.com

ما که در فصل خزان هم در جهان گل می کنیم
داغ آن زیبــــا تــرین گـــــل را تحمـــل مـی کنیم
.............
سلام بزرگوار صمیمی
از اینکه در این غم واندوه ومصیبت با من همدردی کردی وسهیم درد هایم شدی سپاسگزارم
.........
به خلوت تنهایی ام خوش آمدید در این عصر بی تکیه گاهی وغربت.. باعت آرامش دل وجان وتعالی اشعارم شدید...سپاس از حضور معطرتان...اگر به علت عدم صحت کامل وفرصت کافی نتوانستم نقدی در خور آثار ارزشمندتان داشته باشم پوزش می خواهم...همسفربا کاروان اسرای کربلا با امام سجاد ع وزینب کبری س پیام آور خون شهیدان باشیم
...........
تونخلی سربلند و سبز وخوبی ....سکوت ساحـل تنـگ غروبی
دلــت دریـــا تـرین شــور محبــت.....وگرمی مثل گــرمــای جنوبی......هاشمی زاده

عزت خلیفه زاده پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ق.ظ http://www.yadamnadadehand.blogfa.com

سلام آقای قائدی
از اصطلاح پدرسازی خوشم اومدهمون جور که همه دوست دارن پدر بشن!
از شعرت هم لذت بردم .
موفق باشید

طیبه تیموری پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:37 ق.ظ http://takhir.persianblog.ir

با این «خودقهرمان بینی» موافقم ...

نوشته خوبی بود
شعرتان هم

محبوبه حدادی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:53 ق.ظ http://shaerejahannami.blogfa.com

شاعرانه ترین درود نثارتان


(بشر تکرار بی مفهوم قهر بچّه از بابا

بشر نابودی محض حقیقت از همین حالا!

بشر تصویری از روح القدس در ذهن یوحنّا

بشر تنهاتر از تنهاتر از تنها تر از تنها)





و نیمه این ماه هم به پری این لیوان سر بزنید

با غزلی به روزم

وقتی:

"تصویر من شبیه یک زن سر سخت می شود"

بدرود

ر امین خسروی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:40 ب.ظ http://ramin00.persianblog.ir

محمد عزیز خوندمت هم حرفها هم شعر هر دو به حا و زیبا بودند ...برام شعر بفرست برای مجله

ر.خ.ا پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ب.ظ http://mordaad.blogfa.com

تیرآهن روی خیابانمـ...
ممنونمـ.

احسان براهیمی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:52 ب.ظ http://http://ehsanbarahimi.blogfa.com/

خروش خواب، از خمیازه های خیس بارانم

درود بر دوست

علی کریمی کلایه پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ب.ظ http://venash.persianblog.ir

سلام دوست
ممنون از دعوتت
پست خوبی بود

مینو نصرت پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:56 ب.ظ http://vazheganekhis.blogfa.com

بسیار زیبا بود هم شعر و هم نقطه نظر.
سلام و سپاس از این تلفیق زیبایی فرم و محتوی

عقیل تشانی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:43 ب.ظ http://tashani.bogfa.com

درود
خواندم ...

فهیمه حسینی علی آباد پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:55 ب.ظ http://dasthayesimani.persianblog.ir

فشار درد بر انسان،هم از داخل هم از بیرون
ممنون از شعر زیباتون
زبان کار جایی که مصرعی از مولوی میارین عوض می‌شه و تا مصرع بعد ادامه پیدا میکنه اما دوباره به زبان شروع کار بر می‌گرده و در کل کار تکرار می‌شه
موفق باشی دوست

آرش بنده بهمن پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:07 ب.ظ http://www.cafe-mably.blogfa.com

مرسی
لذت بردم
خبرم کن هر وقت به روزی

حمیدرضا ظرافت پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:16 ب.ظ http://zerafat70.blogfa.com

سلام به محمد عزیزم
شعرت عالی بود
لذت بردم
تضمین ها حل شده بود و صرف تضمین بود
و در بند قالب نبودنت رو فوق العاده پسندیدم
واسه بحث راجع به متنت برمیگردم
قربانت-یا علی

سمیه مردانی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:34 ب.ظ http://www.roozebaran.blogfa.com

ممنون محمد عزیز مثل همیشه عالی...

منصور خورشیدی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:37 ب.ظ


سلام به محمد "

هردو کار خوب بود .

تشکر از شما

آنالی منصوری پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:15 ب.ظ http://gahvareyekhiyal.persianblog.ir

سلام
ممنونم از دعوتتون ... لذت بردم ... خوندمتون و از این به بعد همیشه می خونمتون ...

مرتضاطوسی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:24 ب.ظ http://sibenogrei.blogfa.com

خواندم و بهره بردم.
ناد علی

امید نقوی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:36 ب.ظ http://janeghazal.persianblog.ir/

زیبا ... دست مریزاد.

یاسین بهمنی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ب.ظ http://yasinbahmani.persianblog.ir/

بشر انداخت در ذهن ریاضی جمع و منها را

بشر زایید، از خود، ناوهای قاره پیما را

خدایان خنده کردند و به گا دادند دنیا را

یکی کردند در جسم بشر پایین و بالا را
با لذت خواندمت فقط یه نکته به نظر من به کار لطمه میزد اون هم نوع متفاوت زبان تو با بیت های پایانی بود درسته که شما از عمد این کار رو کردید ولی مخاطب با دونوع از زبان برخورد میکنه که متفاوتند بیت های ابتدائی برای مخاطب جذابتره...

زهرا رجایی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ب.ظ http://shak13.blogfa.com


ممنونم از دعوت
فقط فرصت کردم شعرو بخونم
و فوق العاده دوسش داشته باشم...
خیلی خوب بود
از ارجاعاتش و این مولوی هاش و...
مرسی
فقط توی مصرع «شیوع حرف ها در نسبتن...امّا...اگر...شاید...»
املای «نسبتا»

و اینکه توی مصرع اول و یکی از مصرعهای دیگه، چرا به جای «ویرگول» از «/» استفاده کردید؟

من لینکتون میکنم
واسه شعرای خوب بعدی
ممنون میشم شما هم منو لینک کنید

فلوراتاجیکی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ب.ظ http://www.neshoonie-mano-bede.blogfa.com

سلام

زیبا بود

بشر تنها تر از تنها تر از تنها تر از تنها

نسرین هاشمی فر جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:22 ق.ظ

سلام محمد عزیز ممنون از دعوتت /بسیار برایم جالب بود طبق معمول بکر وزیبا

سیزدهمین دنده جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:55 ق.ظ http://13thrib.blogsky.com

سلام
ممنون از دعوت.با انتخاب قالبی که این روزها کمتر به شعر گرفته می شه بر لذت شعر اضافه کردید.
کشفهای زبانی قشنگی داشت.موفق باشید.
.. و باقی

بهنازجعفری جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:56 ق.ظ http://www.mita2.blogfa.com

سلام ممنون از دعوتت

خواستم عرض ادبی بکنم واسه خوندنت برمی گردم

مرسده جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:00 ق.ظ http://mercede2013.persianblog.ir/

شاید//عبور موشها از آدمی همخانه با طاعون...

غزل زیبایی از مولانا انتخاب کردید و خوب با کارتوون جفت و جور شده
مخصوصا ابیات آخر...
ممنون از دعوت

شقایق های آبی جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:47 ب.ظ http://kh-shafee.blogfa.com/

سلام

طوفانی به روز کردی با یک بحث جالب و شعر متفاوت و به یاد ماندنی:

شر تکرار بی مفهوم قهر بچّه از بابا

بشر نابودی محض حقیقت از همین حالا!

بشر تصویری از روح القدس در ذهن یوحنّا

بشر تنهاتر از تنهاتر از تنها تر از تنها

"چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا

چه دانم من دگر چون شد که چون غرقست در بیچون؟!"

برقرار باشی

طاهره جعفرزاده جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ب.ظ http://sejdegahekhis.blogfa.com

سلام بر خدا
سلام
ممنونم از دعوت
الان میخونم

علی محمد عامری جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:16 ب.ظ http://sokootetoufani.blogfa.com/

سلام ممنون از دعوتت.خوندم دوست

امیرهادی جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:26 ب.ظ http://myconcept.blogfa.com

سلام دوست عزیز مطالب وبت خوب بود اومدم تا تورو به وبلاگ خودم دعوت کنم.
خوشحال می شم نظر تاثیر گذارتو در مورده وبلاگم بدونم[گل]

یک دوست شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 ق.ظ

با سلام خدمت جناب آقای قائدی عزیز
متن وشعرشما را خواندم
بله من هم با پدرسالاری مخالفم امااز یاد بردن انسان های بزرگ و تاثیر گذار در ادبیات کشورمان هم مقوله ای نیست که بتوان از آن به راحتی گذشت.نیما ماند زیرا که بر اساس قاعده ،قانون و استدلال علمی به چنین نتایجی رسید وتغییراتی را که در شعر کشورمان بوجود آورد تنها با ارائه ی چند شعر نبود ...به نظر من صحبت در مورد چنین بزرگانی نیاز به احتیاط بیشتری دارد. و در پاسخ به آقای هوشنگ ایرانی باید عرض کنم که اگر نیمامی خواست در گذشته باقی بماند همچنان در شعر کلاسیک می ماند و به فکر تغییرنمی افتاد که اینچنین دشمنانی را برا ی خود بسازد...بهرحال بهتر است کمی دموکرات تر برخورد کنیم و اجازه دهیم هرکسی با هر شیوه ی نگرش و هر قالبی شعرش را بگوید. و ماهم به دوستی هایمان بپردازیم .
شعرتان ر ا خواندم ...زیبابود... خصوصن این بیت
بشر تصویری از روح القدس در ذهن یوحنّا

بشر تنهاتر از تنهاتر از تنها تر از تنها
شاد باشید .هوشیار

سی ما شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:55 ق.ظ http://30manozari@yahoo.com

خیلی خوب بود

شیوا فرازمند شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ق.ظ http://www.sanva.blogfa.com

سلام و ممنون..خواندمتان و استفاده کردم..شعر هم بسیار خوب بود...موفق باشید

میرزایی شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:35 ق.ظ http://shahram13.blogfa.com

بسیار زیبا

حرف های گس ... شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:05 ق.ظ http://www.harfhaye-gas.blogfa.com

سلام رفیق ... با لذت خواندمت ... شعرت را باز خواهم خواند ... و ایضاٌ مولوی را ...
ممنون از دعوتت ...
تا دوباره ...

اشرف گیلانی شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:39 ق.ظ http://babanandad.blogfa.com

بشر تنهاتر از تنهاتر از تنها تر از تنها

شاه بیتی ای این بیت
موفق تر باشی.

سپهر افغان شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 ب.ظ http://sepehreafgham.persianblog.ir

جناب قائدی درود. مثل همیشه زیبا بود و بر بال های شعر شما تا آبی ها رفتیم.

درود

بهمن صباغ‌زاده شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:03 ب.ظ http://bahmansabaghzade.blogfa.com

درود دوست عزیز
اول از همه قالب شعر خیلی برایم جالب بود. مدت‌ها بود ندیده بودم شاعران امروزی ازین کارها بکنند. به نظر من این قالب آن‌هم با تضمین غزلی از قرن ششم خیلی کار سختی است. آخر اگر فضای شعرت را متناسب با آن غزل کنی، زبان را باخته‌ای و اگر با زبان امروز بگویی تناسب را رعایت نکرده‌ای. خلاصه هرچه بگویی به نظر من سخت است. فقط می‌توانم بگویم تحسین‌تان می‌کنم. خیلی خیلی موفق باشید.

نازنین کریمیان شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ب.ظ http://yade-bogzashte.persianblog.ir/

مرسی...
زیبا بود شعرتون...
موفق باشید...

حسین عباسیان شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:50 ب.ظ http://hoseinabbasian.blogfa.com

سلام.به روزم و منتظر نظرات ارزشمندتون

محمد شعبانی یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:21 ق.ظ http://che-sadeh2.blogfa.com

سلام محمد قائدی عزیز
شعرت خوب بود و میشه در موردش زیاد حرف زد
ترجیح می دادم قالبش مربع ترکیب باشه
فکر کنم (دامون) شکل محاوره ای دامان باشه. شاید هم اشتباه می کنم
بهتر بود اگر قرار بود شاید قافیه بشه دو مصرع قبلش قبل از قافیه نیاد
انتظار داشتم مصرع های مرکب که بعد از مصرع های سبز اومدن تاثیر اساسی تری در شعر داشته باشن و نقش پر رنگ تری ایفا کنن.
در کل کار خوبی بود. همیکه جسارت استفاده از قالبی متفاوتو داشتی ارزشمنده
موفق باشی

فرهادکریمی یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ق.ظ http://keh.blogfa.com

سلام

سیوو کردم می خوانم

ممنون

احمد بیرانوند یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:23 ق.ظ http://eshraghnameh.blogfa.com/

سپاس محمد عزیز
گرچه بحث مفصلیست
ولی اشاره مناسبی بود
سبز باشی

آمنه نقدی پور یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:59 ق.ظ http://hedyeyemahtab89.blogfa.com/

سلام بزرگوار
به روزم با :
رقص ِ خون بر نیزه های ظلم، رقص ِ اهرِمَن در باد
با احترام دعوتید.
[گل]

امیررضا پدرام یار یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:10 ب.ظ http://pedramam.blogfa.com

سلام محمد قائدی
وبلاگت را همیشه زیر نطر داشتم اما بی کامنت!
کمی دستم در دنیای مجازی بسته استٰ
اما این بار را باید می آمدم که خودم مطمئن شوم
یک سوال: این کار هوشنگ ایرانی را از کجا خوانده یا شنیده ای در مجموعه شعر یا کتاب یا...؟؟؟
چون همچین سطوری با کمی تغییر در قسمتی از شعر بلند "پاریس در رنو" ی علی عبدالرضایی هست!
منتظر جوابت...
و ممنون.

مسعود عباسی یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:18 ب.ظ http://www.danza.blogfa.com

سلام
شعر زیباتون رو خوندم..
درد دلی آشنا بود با حال و هوای این روزهایمان..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد